در طول تاریخ، مُد به عنوان ابزاری برای ابراز نارضایتی از محدودیتهایی که برای زنان وجود داشته استفاده شده است. زنانی که میخواستند نشان دهند که زنانگیشان به لباسهای ابریشمی، پیراهنها، دامنهای پفدار و موهای بلند خلاصه نمیشود. آنها از این ابزار قدرتمند برای پیشبرد فمینیسم استفاده کردند و رابطه ای میان صنعت مد و فمنیسم شکل دادند. در تاریخ زمانهایی وجود داشته است که زیپ یک شلوار یا تغییر یک مدل مو به منظور نشان دادن معنای واقعی زنانگی باعث ایجاد وحشت در جامعه شده است!
شاید در حال حاضر اینکه خانمها موهایشان را بسیار کوتاه کنند یا دامنهای بالای زانو و کوتاه بپوشند مسئلهی ساده و نرمالی باشد، اما پشت هر کدام از این مسائل به ظاهر ساده، زنان بسیاری جنگیدهاند و بدون توجه به انتقادات به مسیر خود ادامه دادند. در این مقاله سعی داریم که تاریخچهای از این گونه رویدادها در طول تاریخ و تغییر شکل لباس در قرنهای گذشته صحبت کنیم.
در این دوران زنان لباسهای بسیار ناراحتی میپوشیدند که دامنهای بسیار بلندی داشت که روی زمین کشیده میشد و قسمت بالاتنه نیز به وسیله بندهایی بسیار سفت و شکمبندهایی بسته میشد که حتی راه رفتن را سخت میکرد. با یک نگاه ساده میشد تفاوت لباسهای زنان و مردان را از هم تشخیص داد. مردان لباسهایی بسیار راحت میپوشیدند و به آسانی به محل کار خود میرفتند.
آملیا بلومر، مدافع حقوق زنان و سردبیر اولین روزنامه فمینیستی «لیلی» تصمیم گرفت کاری بیشتر از نگاه کردن به لباس مردان و راحتی آنها کند، به همین خاطر شلوار پوشید و به محل کار خود رفت. این کار او باعث ایجاد تشنجی شدید شد. بسیاری نگران شدند که نبود دامنهای ژپوندار باعث نقض حقوق مردان شود و بدین ترتیب وحشتی از بیثباتی هویت جنسیتی شکل گرفت. مجله مصور گلیسان دربارهی این حرکت بلومر گفت:«بلومر شوهر جوان و بیچارهاش را در حال گریه در خانه میگذارد و مسئولیت او را به بچههایش واگذار میکند.»
با وجود اینکه شلوار پوشیدن زنان به سمبلی از جنبش حقوق زنان تبدیل شد این امر نتوانست منجر به گرفتن حق رای و دیگر چیزهایی شود که زنان واقعاً دنبالشان بودند. در عوض باعث ایجاد تنشهایی بین افراد شد. چیزی که برای زنان اهمیت داشت بیش از تغییر مد، داشتن حقوق برابر بود که با اتفاق افتادن اینطور مسائل داشت کمرنگ و کمرنگتر میشد. بسیاری نیز عقیده داشتند که اگر زنان به دنبال حقوق برابر هستند به این دلیل است که میخواهند مردانگی آقایان را زیر سوال ببرند.
در این میان زنانی که میخواستند تمرکز خود را روی موضوعات مهمی که به دنبالشان بودند بگذارند نیز اکثراً شلوارها را دوباره با دامن جایگزین کردند، چرا که هدف اصلی در این هیاهو گم شد. تا اینکه دوباره در قرن بعدی اتفاقات مهمی افتاد.
در حالی که اعتراض برای گرفتن حق رای باعث میشد زنان در راهپیماییهای سازمان یافته به خیابانهای لندن و نیویورک بیایند، در مکانهای دیگر نیز خود را فمینیست معرفی میکردند. اینکار به واسطه سه رنگ انجام شد: بنفش، سفید و سبز.
این بار رنگها به تبیین رابطه صنعت مد و فمنیسم شدند. زنان از نوارهایی با این سه رنگ استفاده میکردند. بنفش نشان دهندهی عزت، سفید نشان دهندهی خلوص و سبز نشان دهندهی امید بود. آنها این نوارها را به کلاه، کت، کمربند و… خود وصل میکردند. برایشان مهم نبود کجا میروند، حتی اگر به قصد خریدهای روزانه خود به فروشگاهی میرفتند نوارها را به همراه داشتند. این مسئله که این رنگها هنوز به همان معانیای که در آن زمان تعبیر میشد باقی ماندهاند نشان دهندهی این واقعیت است که این زنان چقدر در استفاده از آنها به عنوان سمبل سیاسی برای پیشبرد هدفشان موفق بودهاند.
در این میان خلاص شدن از شر موهای بلند و آرایش چیزی بود که بسیار دور از ذهنیت جامعهی آن زمان بود. در همین دوران بود که فلپرها در آمریکا زیاد شدند – فلپر به زنی گفته میشد که دامن کوتاه میپوشید و مدل موی باب را برای آرایش موهایش انتخاب میکرد، موسیقی جز گوش میداد و سیگار میکشید یا به قولی علیه شرایط حاکم آن زمان عمل میکرد.
از جمله فلپرها میشود به الن ولز پیج اشاره کرد که در مصاحبهای با مجله اوتلوک در سال ۱۹۲۲ گفته بود:«مدل موی باب نشان دهندهی یه حالت روحی است نه صرفاً مدلی برای آرایش مو. این مدل نشان دهندهی رشد و آگاهی و به روز بودن است. به نظر من خلاص شدن از شر موهای بلند یکی از چیزهایی است که زنان برای رسیدن به آزادی باید کنار بگذارند. هرچیزی که باعث رهایی شود، هرچند هم کوچک باشد ارزشش را دارد.»
زمانی که مدل موی باب نوعی نشانه از فمینیست بودن شد، جامعه هنوز آمادگی قبول کردنش را نداشت. Marshall Fields – بزرگترین فروشگاه شیکاگو- دخترانی که مدل موی باب داشتند را اخراج میکرد مگر اینکه بپذیرند تا دوباره بلند شدن موهایشان از تور برای پوشاندن سرهایشان استفاده کنند. همچنین مدیر بخش اشتغال شرکت بیمه Aetna Life گفته بود:« ما در دفترمان کارمند میخواهیم، نه تکچرخ سوار سیرک.»
ویکتوریا پَس، پروفسور دانشگاه سالیبری در مریلند که به طور خاص روی تاریخچه فشن در قرن بیستم و ارتباطش با جنسیت و نژاد کار میکند میگوید:« مدل موی باب به شدت مردم را عصبانی کرد. با وجود اینکه کوتاه کردن مو به تنهایی نمیتواند نشان دهندهی آزادی باشد، سمبلی بسیار قدرتمند از اتحاد و راهی مدرن برای زن بودن است، و خب این مسئله آن دسته از مردم را که میخواستند دوباره نظم را پس از جنگ جهانی اول حاکم کنند میترساند.»
بعد از جنگ جهانی اول زنان مزهی کار کردن بیرون از خانه را چشیدند و شروع به جنگیدن برای باقی ماندن در این فضا کردند. جایی که میتوانستند راجعبه هرچیزی از جمله سیاست و اقتصاد حرف بزنند و مالک واقعی بدن خود باشند. طبق گفته مجله ووگ، کوکو شنل زمانی که کت شلوارهای زنانهی ورژن خودش را طراحی میکرد این مسئله را در نظر داشت. سارا بیمبی، نویسنده ووگ در اینباره میگوید:«او لباسهایی شیک و ظریف که در عین حال راحت هم بودند طراحی میکرد. کوکو ایدهی این کت شلوارهای دو تیکه برای زنان را نیز از لباسهای معشوقههایش پیدا میکرد.»
اما لازم به ذکر است که با وجود اینکه شنل اعتبار دوخت اولین کت شلوارها را برای زنان در اختیار دارد، این استایل سالها پیش حتی قبل از شنل وجود داشته است. کاری که شنل کرد درست کردن ورژنی متناسب با درک خودش در رابطه با زنانگی بود. والری استیل، مورخ مد و مدیر موزهی FIT در مقالهی خود به اسم Chanel in Conext این گونه توضیح میدهد:«شنل زنی فمینیست از طبقه متوسط نبود که لباس مردانه به تن کند، اما همیشه مثل مردی مستقل و قدرتمند لباس میپوشید. او کت و شلوارهای مردانه را با روحیهی زنی با سلیقه و صاحب سبک تبدیل به لباسهایی زنانه کرد.»
با وجود اینکه شنل اولین زنی نبود که به فکر این تغییر افتاد، اما همیشه جزو طراحانی بود که به تغییر وضعیت زنان اهمیت میداد و رنگ و بوی دیگری به کمد زنان میبخشید.
در حالی که دههی ۵۰ را میتوان یک سیاه چاله فمینیستی نامید که زنان صرفاً در آن شیرینی میپختند و همسایهها را برای چای دعوت میکردند، طراحی روی کار آمد که با ظرافت صحنه را برای شروع موج دوم آماده میکرد و رابطه جدیدی میان صنعت مد و فمنیسم تعریف کرد. کلر مککاردل که اکثراً به اسم «مادر مُد آمریکایی» شناخته میشود نیز بسیار به شیک بودن اهمیت میداد و با طرحهایش به زنان احساس آزادی میبخشید. جایی که پاریسیها مثل دیور لباسهایی با شانههای بزرگ و دامنهای ژپوندار که یادآور دوره های ویکتورین بودند طراحی میکردند، مککاردل تصمیم به ایجاد تغییراتی گرفت.
ویکتوریا پَس در اینباره میگوید:«او از پارچههای عادیتری استفاده میکرد و برخلاف دیور از شکمبندهایی که کمر را بسیار باریک نشان میدهند پرهیز میکرد. او کمربندهای معمولیتر و راحتتر را جایگزین آنها کرد. چه برای زن خانهداری که مسئولیتهای زیادی داخل و خارج از خانه داشت، چه زنی که درون شهر کار میکرد و چه دختری که به دانشگاه میرفت برای او فرقی نداشت. لباسهایش مخصوص همهی زنانی بود که زندگی در جریانی داشتند. حتی با دقت به تبلیغاتی که برای کارهایش میکرد هرکسی میتوانست زن متفاوتی را که او سعی به تصویر کشیدنش را داشت ببیند. زنانی که گاه در حال کار بودند و گاه در خانه. البته این چیزها به طور قاطع نشان دهندهی قدرت کامل نبود اما استایل کارهایش نشان دهندهی زنانی مستقل بود که الزاماً همه عمرشان را در خانه نمیگذرانند.»
دامنهای کوتاه نه تنها فیلترهای اجتماعی مربوط به پوشش زنان را تحت شعاع قرار دادند، بلکه در کنار مسائلی مثل بالا رفتن نرخ طلاق تبدیل به سمبلی شدند برای بازپسگیری جنسیتی. مری کوانت، دیزاینر پیشگام آن دوران دامن کوتاه را بین زنان محبوب کرد، اما به گفته خودش این دختران خیابان کینگز رود در لندن بودند که دامنهای کوتاه را اختراع کردند. (کینگز رود یکی از خیابانهای شهر لندن است که در دهه ۶۰ نماد مد محسوب میشده است.)
دایر کلمنته، مورخ مد آمریکای قرن بیستم نیز اینطور میگوید که:« من همیشه به دانشجوهایم میگویم که ترندهای لباس بازتاب تغییر نیستند، بلکه موثر در ایجاد تغییرند.»
در سال ۱۹۷۴ دایان وان فرستنبرگ پیراهنی یقه هفت و باز و بدون دکمه و زیپ که از طراحیهای مککاردل و الزا اسکپرلی الهام گرفته بود طراحی کرد (در زبان انگلیسی به این نوع پیراهن wrap dress گفته میشود.) که هم مناسب دخترانی بود که در شرکتها کار میکنند و هم خانمهای خانهدار. این پیراهنها سمبلی شدند از آزادی جنسیتی و رهایی زنان.
وقتی از او سوال شد که چگونه ایدهی طراحی این پیراهن که تنها با یک بند بسته میشود به ذهنش رسیده است پاسخ داد:«خب، اگر بخواهید آرام از جایی که مردی خوابیده بیرون بروید زیپ مثل یک کابوس میماند.»
کت و شلوارهای دههی ۸۰ را به دو شکل تعبیر میکردند، فمینیستی و ضد فمینیستی. در واقع این تعاریف، رابطه صنعت مد و فمنیسم را دچار دوگانگی میکنند. شیرا ترنت پرفسور و نویسنده کتاب فشن تاک (Fashion Talk) در اینباره میگوید:«اگر میخواستید به عنوان یک خانم تاجر جدی گرفته شوید پوشیدن کت و شلوار یکی از الزامات آن دوره بود. اما همچنان زنان به خاطر کت و شلوار پوشیدنشان و تقلید از مردان مورد انتقاد قرار میگرفتند چرا که این لباسها با الهام از پوشاک آقایان تولید شده بود.» زمانی بود که زنان برای اینکه بتوانند به شرکتها و قرارهای ملاقاتهای کاری راه پیدا کنند باید به سختی میجنگیدند و اگر میخواستند به رسمیت شناخته شوند باید توجه و تمرکز سایر افراد را از جنسیتشان منحرف میکردند، بنابراین از کت و شلوار استفاده شد.
جو پاولتی، پرفسور و نویسنده میگوید:« این لباسها به زنان کمک میکرد که با ظاهری ضد فمینیستی وارد حیطه کاری مردان شوند چرا که لباسهایشان بر اساس مدلهای مردانه طراحی شده بودند.» با وجود تلاش زنان به واسطه استفاده از کت و شلوار و یقههای پهن همیشه این مسئله وجود داشت که زنان از روی مردان کپی برداری میکنند.
اما آیا یک فمینیست باید پوشیدن لباسهای مردانه را بپذیرد؟ یا لباسهایی بپوشد که فقط و فقط نشان از زنانگی دارند؟ آیا باید با این خط و مرزهای سنتی که چه چیز زنانه است و چه چیز مردانه است پوشش خود را انتخاب کند؟ رابطه صنعت مد و فمنیسم تا چه اندازه توانسته مثبت عمل کند؟
در حالی که زنان دهها سال، اگر نگوییم صدها سال، با این مسئله که چه چیزی از آنان انتظار میرود جنگیدند، پوششان به آنان کمک کرد که اهدافشان را بهتر به اطرافیانشان بشناسانند. آنچه که در جامعه باعث ایجاد نگرانی میشود خط مشیهای متفاوت نیست، بلکه تعبیری است که زنان نسبت به زنانگیشان دارند. بنابراین پوشش ابزاری بسیار مهم بوده و هست که به واسطه آن نوع حضور زنان در اجتماع تحت تاثیر قرار میگیرد و به آنان در برابر کاهش هنجارهای جنسیتی سرکوبگرانه کمک میکند.