شهرت بیاندازهی الکساندر مککوئین بر کسی پوشیده نیست. او جز معدود افرادی است که صنعت مد را برای همیشه تغییر دادند. اما چرا مککوئین تا به این اندازه مشهور و محبوب است؟ رانویهای مککوئین رانویهایی معمولی نبودند که مدلها صرفاً در آنها قدم بردارند و از صحنه خارج شوند، میشود گفت که به نوعی پرفورمنس آرت بودند. او مثل یک کارگردان حرفهای چیزی شبیه به یک فیلم میساخت و از مدلها بازی میگرفت. در ادامه قصد داریم راجعبه یکی از مشهورترین رانویهای مککوئین صحبت کنیم که هنوز پس از گذشت سالها یکی از مهمترین رانویهای تاریخ به شمار میآید.
این رانوی یکی از جذابترین نمایشهای مککوئین است که به گفته خودش نیز تنها باری بود که به خاطر یک رانوی به گریه افتاد. این نمایش سیزدهمین رانوی او بود که «شماره ۱۳» نامیده شد. آغاز این رانوی با حضور ایمی مالینز ورزشکار، بازیگر و مدل معلولی بود که هر دو پایش از زانو به پایین قطع شده بودند. او به وسیلهی پاهایی چوبی که مککوئین از چوب نارون برایش تراشیده بود قدم به سالن گذاشت. بسیاری از افراد حاضر در سالن پاهای چوبیاش را با بوت اشتباه گرفتند و تعدادی از استالیستها نیز تقاضا کردند که آنها را برای عکاسی قرض بگیرند. به گفتهی خود مککوئین هدف او از طراحی این پاها این بوده است که ایمی با باقی مدلها برابر باشد.
پس از امی مدلها یکی یکی روی صحنه میآمدند و لباسهایی الهام گرفته از جنبش هنر و صنایع دستی دوره ویکتوریا به تن داشتند که با چوب، چرم، تور و رافیا ترکیب شده بودند. با توجه به استایل و نوع لباسها، انتخاب گروه هیپ هاپ بیستی بویز به عنوان موسیقیِ رانوی تضاد شدیدی در این نمایش ایجاد کرده بود.
اما نقطهی اوج این رانوی در انتهایش خلاصه میشد. شلوم هارلو با پیراهنی سفید روی صفحهای چرخان ایستاد و همانطور که میچرخید دو بازوی رباتیک بزرگ به او رنگ مشکی و زرد اسپری میکردند. مککوئین تا آن لحظه نتیجه نهایی این کار را ندیده بود و همه چیز در لحظه اتفاق افتاد. خود شلوم در مصاحبهای راجع به این قسمت از رانوی گفت:«من و الکساندر هیچ مکالمه مستقیمی راجع به این قسمت از نمایش و نحوهی اتفاق افتادنش نداشتیم. من دوست دارم اینطور فکر کنم که الکساندر میخواست تا جای ممکن کمتر در این مورد دخالت کند و به من این اجازه را بدهد که خارقالعادهترین، فیالبداههترین و واقعیترین تجربهی ممکن را داشته باشم.»
به گفتهی سم گینزبری، الکساندر دستورالعملهای دقیقی را به کارخانه ساخت ربات در مورد اینکه چگونه میخواست ماشینها را به حرکت درآورد نوشت، راجع به حرکت مفصل به مفصل ماشین ها صحبت کرد و به سازندگان گفت که میخواهد حرکتشان مانند مار کبری و نیش زدنش باشد. حدود یک هفته طول کشید تا خواستهی الکساندر تحقق یابد و رباتها تنظیم و برنامهریزی شوند.
او در مورد ایدهی این کار در مصاحبهای گفته بود که آن را از یکی از اینستالیشنهای ربکا هُرن، ویژوال آرتیست آلمانی الهام گرفته که در آن دو شاتگان به هم دیگر رنگِ قرمزِ خون مانندی شلیک میکنند. به گفتهی بسیاری الکساندر در این رانوی سعی داشته تا تقابل انسان با مدرنیته یا به قولی دنیای ماشینی در قرن بیست و یکم را نشان دهد و اینکه چگونه زندگی ماشینی میتواند بر دنیای مد تاثیر بگذارد. والری استیل، مورخ مد و مدیر موزهی دانشگاه FIT در رابطه با قسمت پایانی این رانوی گفت:« با توجه به ایدهی اجرای رباتها و نوع حرکتشان اینطور به نظر میرسید که میخواهند مدل را تهدید کنند. از این نظر ترسناک بود و شرایط خطرناکی را برایم تداعی میکرد.»
در این نمایش نزدیکترین افراد به مککوئین نیز حضور داشتند. مادرش، ایزابلا بلو و فیلیپ تریسی دیزاینر معروف کلاه از جمله این افراد بودند که حیرت زده به شاهکار لی مککوئین خیره شده بودند و او را تحسین میکردند. در آن زمان او سی سال داشت و هنوز طراحی جوان و مستقل در لندن بود که تقریباً بودجهای تحت نام خود برای انجام کارهایش نداشت. اما این مسئله ابداً مانع بزرگترین مدلهای دنیا نشد و آنها به خاطر او و نبوغش به لندن آمدند تا جزئی از نمایش بینظیرش باشند. همهی مدلها از جمله شلوم هارلو، آدری مارنی، ارین اُ کانر، هانلور کناتز، بریجت هال و همچنین جیزل بونچنی که در آن زمان هنوز آنقدر مشهور نشده بود ۱۰۰ پوند برای این رانوی دستمزد دریافت کردند.
مککوئین توانست در کنار افرادی مانند حسین چالایان و جان گالیانو جهانی بی پروا برای نمایش لبایهایش بسازد و دنیای مد را به مافوق آنچه که بود هدایت کند. کاری که مککوئین در دهه ۹۰ میلادی کرد باعث شد هنوز که هنوز است مردم درموردش حرف بزنند، و هر بار که این نمایش بینظیر را تماشا میکنند مو بر اندامشان راست شود. «شماره ۱۳» هنوز جز بهترین رانویهای تاریخ در دنیای مد و به عقیدهی عدهی زیادی بهترین رانوی الکساندر مککوئين به حساب میآید.